قلب ِ اروند
-سلاااام.بریم؟ کجا؟ -مقبره. ساعت چند؟زود میای دیگه؟دیر بیای دیگه من نمیام! -باشه قول میدم.همه کارهامو انجام دادم سریع حاضر میشم. ____ واااای دستکش هام کووو؟با این ناخن های بلند چجوری برم مقبره. آخرین بار یادمه تو کیفم گذاشتم. ببینم .... نیستش ... حالا چی کار کنم؟ اگه بخوام بگردم دیر می رسم مریم سادات ناراحت می شه.این سه هزار تومن رو برمی دارم می رم از پاساژ یه دستکش نو می خرم.قبلا هم می خواستم یه دستکش جدید بخرم ولی خب حالا که گم شده دیگه حتما می خرم.
____ داخل مغازه سلام دستکش می خواستم. -بفرمایید. نه مشکی! چقدر می شه؟ -1500 تومان. _____ سه هزار تومن را قبلا در کیفم جاسازی کردم که سریع پول را بدهم و بروم مقبره. دستم را می برم داخل کیف...پس پول ها کو؟ آها پول ها پیدا شد. دستم را می آورم بیرون. نههههههههههههههههه؟؟!!!!؟!؟!؟!؟!؟ اینا که دستکش های گم شده ام هستند. پول را دادم و رفتم به سمت مقبره....
موضوع مطلب : درباره وبلاگ منوی اصلی مطالب اخیر پیوندها
عاشق آسمونی ((( لــبــخــنــد قـــلـــم ((( آخرالزمان و منتظران ظهور بر و بچه های ارزشی کشکول صفحات انتظار در فراق گل نرگس Scientist for all seasons موعود پرواز نیلوفرعاشق طلبه میلیونر حلف الالف...پنج تا بچه قلدر بی معرفت فتوبلاگ قلب اروند(فتوبلاگ خودم) وبلاگ اطلاع رسانی آقای امجد فتوبلاگ قلب اروند(فتوبلاگ دیگر خودم) |
||